کمان ابروی من ،تو را دیدم،غم ِ عشقت جهانم را چه زیباتر رقم زد.برآشفتم،برایت شعرها گفتم.اگر اشکی زچشم مادرت آمد همه از عشق بود و تو خنده حسابش کن
وگر گویند پنداری که تی تی هم مرض دارد خودم پاسخ دهم آری مرض دارم .مریضم من.مریض عشق و احساس و تمنای نگاه ِ مست و ناز ِ تودر 12 آبان ماه تو آمده ای دنیا
تا آخر دنیا باش ای آبانی ِ زیبا
تو پای غزل هستی ،سودایِ دلِ شیدا
من عشقِ تو را دارم ،احساس پُر از گرما
مردم همه می گویند عشقت کندم رسوا
یوسف شده ای !نیکان ،تسکین زلیخاها
اشکم کندم رسوا،ای چشم تو چون شهلا
تو لیلی و من مجنون،ای دلبرِ بی همتا
هم درد و غمم هستی ،هم شادی ِ فرداها
غیر از تو فراموش است ،چون با تو کنم نجوا
این قصه که تکراریست ،ای کاش روم صحرا
آنجا که شده متروک،عقل و دل و جان یکجا
در عشق روا باشد رد و بدل جان ها
اعجاز مسیحا است سهم دلِ عاشق ها
با این کت و این شلوار ،تَک آمده ای اینجا
غفلت نکن از ان،شمع و حَرَم است اینجا
تو آبی ِ احساسی لبخند تو چون گلها
تو پاک ترین لذت ای بر دل و جان مولا
تو ذوق منی ای جان،نامت کندم احیا
لوس و نُنُری اما،در بند توام گویا
و اینم یه مئر دیگه برای نیکان ِ جانم
چه خوب که تو ماه ِ خانه ام هستی
چه خوب که تو گُل ِ شاعرانه ام هستی
در این روزگار ِ خشکیدنِ چشمه های عرفانی
شکوفه های سخن ِعاشقانه ام هستی
ورای بغض ِ قشنگ ِ پنجره ی احساس
ترانه ی بلند رقص زندگی ام هستی
پناه و همدم و همنفس ِ شیرینم
کنار تو چون کبوتری آرامم
چقدر درد و مرگ به من نزدیک است ولی
برای نَمُردن ِ من ، تو خوب بهانه ای هستی
تمام افتخار زندگیم ، عشقِ نیکان است
تویی که آرزوی بی کرانه ام هستی
درباره این سایت