محل تبلیغات شما
دو شنبه نوشت:
اون یک و هفتصدو پنجاه که نوشته بودم هزینه ی  دندونم  شد ، بابای نیکان سوال کرد پول داری؟ گفتم فقط 200 باقیش رو یعنی یک و نیم باباش داد و تمام.وقتی اون دوتا دندون داشتند توسط دکتر معاینه و ترمیم می شدن و عکس گرفتن بععععله معلوم شد که یه سه تایی هم دارم که درد نداره ولی به سرعت باید بهش رسیدگی فوری بشه جمعا 3 یا 3/5 و من عمرا روم بشه به بابای نیکان بگم.البته دوسه ماه دیگه یه وام داریم هردوتامون که بد نیست ولی من اصلا دلم نمیاد اون رو پیش خرج کنم.

منظور اصلی اینکه روند پیری داره سریع اتفاق میفته و یکی دیگه از علائمش اینه که چندماه پیش چشم پزشک عینک مطالعه تجویز کرد برام البته من زیاد استفاده نمی کنم چون بیشتر سرم تو گوشی بودنی لازمم میشه که خب فونت گوشی رو بزرگترش کردم

سه شنبه نوشت:
دیگه از علائم افزایش پیری و روند سرعت گرفتنش اینکه من حدود 8 سال پیش دو تا تار از موهام سفید شده بود و دیگه باقی رنگ اصلی خودش بود و منهم عادت ندارم و دوست ندارم موهامو رنگ کنم اما چندوقتیه تو لایه های زیری سمت راست موهام سفیدها رو می بینم .دوست دارم حالا که پیر  شدم موهام یه دست سفید بشن و نیازی به رنگ و این چیزا نداشته باشند

چیزی که من دوست دارم اینه که برم دکتر پوست و بگم لیزر کنه و کک و مک صورتم رو ببره که عالی میشه ،اما اولویت با دندونه

اینایی که نوشتم هیچ ،یه چیز مهم دیگه این که نیکان عزیزترینم   سرما خورده  و سرفه می کنه و پریروز بردیمش درمونگاه خصوصی "کودک من"  که البته اونجا هم خیلی خیلی شولوغ بود و دکتر کودکان گفت هر دوتا گوشهاش اوتیت شده و دوتا سفتریاکسون داد.روز اول با سرم و روز دوم عضلانی. دو سه روز پیش هم رو بدنش چند تا دونه بود که ما فکر کردیم حساسیته یا پشه ای چیزی نیشش زده .چون خیلی از همکلاسی هاش دو روز آخر هفته رو میرن روستاهای اطراف قم و تو خونه ی روستاییشون هستند ،دیروز من فکر کردم ممکنه همکلاسی هاش کک از روستا با خودشون آورده باشن اما تا آخر شب بیشتر شد و امروز صبح هم دوباره بیشتر شده بود ،دوباره پماد کالامین زدیم به بدنش و بردیم مدرسه اما چند دقیقه پیش ساعت هشت  ونیم باباش به من زنگ زد که سرچ کردم و ممکنه آبله مرغون باشه که حالا قراره از اداره که برگشتیم ببریمش دوباره همون درمونگاه و به آقای دکتر امامی فر نشونش بدیم.

الان هم زنگ زدم به آموزگار بسیارمهربونش آقای ذوالقدر و شرایطش رو گفتم و سفارش کردم اگه احیانا تب کرد به دفتر مدرسه بگه  زنگ بزنند به من و برم سراغش بیارمش که البته بعید می دونم نیکان قبول کنه بیاد اداره چون امروز زنگ چهارم ورزش دارن و  نیکان همه ی هفته رو میره مدرسه به عشق زنگ های ورزش و فوتبال .خیلی براش ناراحتم چون صبح خیلی بی تاب بود و می گفت خیلی می خاره بدنم و اذیت میشم

بعدا نوشت :سه شنبه ساعت 10 اضافه می کنم

آقای ذوالقدر با خودم تماس گرفت و گوشی رو داد به نیکانم و نیکان گفت نمی تونم بنویسم و مداد دستم بگیرم بهش گفتم الان میام سراغت بریم دکتر نشون بدیم گفت نه گفتم آقاتون هم میگه باید دکتر ببینه گریه کرد که نه زنگ دیگه ورزش داریم .گوشی رو داد به آقای ذوالقدر بسیار بسیار مهربان و بهش گفتم امروز اجازه بدید بچه چیزی ننویسه بعدا جبران می کنه گفتند عب نداره و  به نظر من بیایید دنبالش گفتم خب گریه می کنه و تمام هفته رو به عشق زنگ ورزش میاد مدرسه ایشون گفت پسربچه ها همین هستند و درک می کنم و گفتند عب نداره به آقای سماواتی(ورزش) می سپرم که تو پُستی بذارنش که کمتر عرق کنه و کمتر بخاره .
آقاشون گفت امروز هم اومده ردیف اول نشسته گفتم اتفاقا گفته بود به شما بسپرم بیاریدش جلو آقاشون گفت خودش اومده نشسته میگم عه خودش؟ مگه بدون اجازه ی شما می تونه؟ میگه نیکانه دیگه بعد گفتم واقعا دوس داره ردیف اول بشینه گفت این چندروز که بعضی بچه ها نیستن بشینه و بعدش برای جابه جایی ها فکر می کنم و گفتم هرجور شما صلاح می دونید
من بعد از اینکه بابای نیکان گفت شاید آبله باشه و خودش سرچ کرده بود منهم سرچ زدم و با بابای نیکان موافقم.حالا بیاد ناهارش رو بدم ببریمش درمونگاه کودک من نزدیک سازمان .کاش دیروز برده بودیمش پیش پزشک ،طفلی بچه گفت اما باباش گفت نه عزیزم حالم خوش نیست و من سر درد دارم و خیلی خسته هستم تو هم چیزیت نیست پشه گزیده
اگه آبله مرغون باشه این چندروز معلوم نیست چندتا از همکلاسی هاش گرفته باشند.بعضی هاشون پارسال گرفتند ولی نیکان نگرفته بود.الهی طیبه فداش بشه، هرسال همش سرماخورده بود امسال شهریور هنوخ گرفت و هنوز یه ذره استراحت نکرده بود که سرماخورده و اوتیت شده و اینهم این دونه هایی که هنوز نمی دونیم چیه؟خدایا اگه قراره اذیت بشه، این دونه ها هرچی که هستند از وجودش بگیر و به وجود طیبه منتقل کن، من تحملم خیلی بیشتره


فردای اردوی تهران نیکانم سرماخورده

اردوی یک روزه ی تهران

روزهای نسبتا پاییزی

رو ,نیکان ,گفتم ,خیلی ,هم ,زنگ ,بود و ,بابای نیکان ,کنه و ,می کنه ,هفته رو

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بیجار، شیرین بلاغ thropsirojob باران یعنی تو برگردی . . . metsaddvalo clackicknara ddevlosrire شیلات درشهرستان میانه glotpercany فال حافظ {{ تعبیر و دیدگاهی جدید }} زومتک